فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

پس از باران!

گفتم وقتی همیشه حال و حوصله ندارم اینجا مینویسم، یه بار هم تو اوج حال خوب و خوشحالی بنویسم :) هوا آرومه چون لحظه های بعد از بارون آرومه! دل من هم همینطور؛ آروم و نم دار با عطر خاک بارون خورده :)

نقطه ى آغازم!

دنبال جادو بودم، پىِ معجزه؛ وسط همین لحظه هاى تاریکِ شفافِ غرقِ سکوت پیداش کردم؛ یه شب که دنبال خودم میگشتم؛ سرد بود، ستاره نداشت، عطرِ کاج، دونه هاى سفیدِ شیشه اى، شبیه همون شب که پامُ تو این دنیا گذاشتم، چرخیدم، دنیا یخ بسته بود، آسمونِ قرمزِ غلیظ، یه جهان بُخارِ نفس هاى خلیفه هاى قبل از من، امپراطورىِ سرما، دویدم، دنیا خوابیده بود، پیدا شدم، دُرست از نقطه ى آغازم...

پى نوشت: سخت بود، گذشتم ولى، یه مرحله ى دیگه دان! حالا آرومم؛ اندازه والسِ دریا، مثل اقیانوس، رها کردم، امید دارم به چیزاى قشنگ، زندگى، خدا :)

بگم؟!

بگم؟!

دلم میخواد دنیا برگرده به حالت عادی، جمع کنم برم همون گوشه از جهان که دلم مى خواد، بشینم سر درس و مشقم در آرامش زندگى کنم؛ همین!

نمى دونم چرا بعضى شبا مجبورم با میل شدیدم براى بلاک کردن آدما مبارزه کنم! 

پى نوشت: یه چیز جالب در مورد کانال روباه شگفت انگیز! هر روز کلى پیام قشنگ میگیرم، راستش فکر نمى کردم دنیاى فانتزیم انقدر هواخواه پیدا کنه! از این که بهم میگن براشون الهام بخشم  خیلى خوشحال میشم :)))

https://t.me/fantastic_Ms_fox   واسه اونایی که نیومدین هنوز ^_^



شب نوشت...

نمى دونم این چه فازیه شبایى که مى دونى صبحش باید زود پاشى بیشتر در مقابل خوابیدن مقاومت میکنى! الان مى دونم صبح سختم میشه ها؛ ولى بازم نمى خوابم!

پى نوشت: بهترین سه ماهِ سال؟! چه کسى این سخن گوهر بار را فرموده است؟! 

پى نوشت ٢: کسى پاسخگو نیست؟!

پى نوشت ٣:اگر مرداد نبود! 

شب نوشت...

عاقل آن است که این موقع شب خوابیده؛

منِ دیوانه که خوابم به خیالت طی شد!

#شهریار

شب نوشت...

من مبتلای آسمانم ! آسمانِ شب ؛ صفحه ی  مخمل پوش پهناوری که تا بی نهایت زیبایی دارد و آرامش... سکوت دارد و ستاره ... و ستاره ها؛ این وسعت عظیم پر است از  شوقِ نور ستاره هایی که شاید میلیون ها سال پیش مرده باشند و قبل از مرگِ باشکوهشان بخشنده ی انفجار نوری باشند، به امید روشن کردن دلی در سال های دوری که خوب می دانستند هرگز نخواهند دید! من مبتلای آسمانم ... آسمانِ شب ؛  عرصه ی وسیعی که تا بی نهایت راز دارد و نیاز... رویا دارد و ماه ... و ماه ؛ ماهِ عزیزی که شبیه یک قدیس  در میانه ی سیاهی  بی کرانی می درخشد که بستر آرزوی های بزرگی  است به زیبایی قرصِ شب چهاردهم ...همانقدر دور... همانقدر دست نیافتنی! من مبتلای آسمانم... آسمانِ شب!

پی نوشت: آسمان شب!

پی نوشت ٢: آخرش یک شب در دریای سیاه آسمان غرق می شوم و تمام!