فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

غر غر!

حالم؟ خوب و پیچیده و نمى دونم! دیروزم؟ قشنگ و پیچیده و یادم میمونه! امروزم؟ غمگین و دلتنگ و بازم پیچیده! هر وقت دلم میخواد یه کم گاردمُ باز کنم یه چیزى میشه که سر و کله اضطراب پیدا میشه و هى بدتر بسته میشم :( کاش مراقب باشه. کاش مراقب باشم!

انقدر امروز دلم تنگ بود که هیچى نتونستم بنویسم! کلا حالمو نمیتونم جمله کنم! هیچ واژه اى پیدا نمیکنم! بچه هاى کانال متوجه شدن که خیلى کمتر مینویسم! ولى واقعا نمیتونم. مث معجزه اى میمونه که توامان اضطراب انتخابه! تو نشون دادن اون یکى بلاگ هنوز شک دارم. نامه یازدهمه و هنوز مطمئن نیستم که موقعش کیه!

پى نوشت: ناراحتم :(

پى نوشت٢: دورى خیلى سخت تر از چیزیه که به نظر مى رسید!

پى نوشت٣: مغزم درد میکنه!

پى نوشت٤: همو بغل کنید که دنیا خیلى جاى بیخودیه!