فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فیل نوشت...

عدد و رقم ؛شاید در ذات خیلی مهم نباشه ... مثِ همین سیصد و شصت و پنج؛ فقط سیصد ، یا شصت ، یا نه ؛ اصلا پنج ! ولی وقتی یه جا سرهم بیاد مهم میشه ... مثِ  اغتشاشاتِ فکریِ یه سری آدمِ عهدِ عتیق شبیهِ افلاطون و ارسطو و الی ماشاالله فلاسفه ی  بزرگ و کوچیکِ دیگه  که یهو آفتاب و مهتاب مهم شده واسشون و بعدِ کلی فکر کردن تصمیم گرفتن عددا رو  مهم کنن و اسمِشَم بذارن شب و روز و بعدشم لابد هفته و ماه و سال و قرن و این داستانا! اصلش سرِ عدد نیست ولی... سرِ ذاتِ عدد...  سر سیصد و شصت و پنج روز نیست.... سرِ یه روزِ.... یه روز باید باشه...  بالاخره یه روز از این سیصد و اندی روز باید باشه که فقط مالِ خودِ آدم باشه...خالی باشه یعنی ...  خالیم که باشه بی وزن میشه... بعد دیگه هیچی پیچیده نباشه....این که بقیه چی فکر می کنن مهم نباشه... یه روز باید باشه که بشه به هیچی فکر نکرد... به سیصد و شصت و چهار روز دیگه ی سال ... یه روز که خوشحال باشی که با تمامِ اتفاقاتِ  بالا و پایین یه سال دیگه فرصت داشتی... که  سرِ یه شعله ی نه چندان داغِ زرد و نارنجی آروز کنی  که بازم فرصت داشته داشته باشی... که روزایِ بهتری بسازی... که سیصد و شصت و چهار روزِ بهتری بسازی... یه روز که اتفاقاً همون روزی باشه که متولد شده باشی!

پی نوشت: تولدم مبارک ؛ همچنان که سالِ جدید میلادی مبارک!

پی نوشت٢: ٢٦ سالم شد !

پی نوشت٣: سن فقط یه عدده البته... از همون عددا که عرض کردم خدمتتون!