فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

آشفتگی!

بعضی از مسائل به اندازه ای پیچیده و قمر در عقرب هستند که حتی نوشتن هم کمکی به ساده سازی محتوایشان نمی کند! انقدر این چهار کلمه را نوشتم و پاک کردم و دوباره نوشتم و دوباره پاک کردم که کلا روالش از دستم خارج شد ! به این نتیجه رسیدم در حال حاضر از پرداختن به این ماجرا خودداری کنم! انگار که تلاش کنی یک کلاف در هم گوریده را بدون خراب کردن کاموا از هم باز کنی...  شاید بعدا راه حلی به ذهنم برسد که این نشدنی را هم شدنی کند... اما فعلا درگیری ها ی ذهنم اجازه ی خلقِ یک راه حل درست و درمان را نمی دهد! اساساً یک وقت هایی ناخواسته کاری می کنم که هفته ها برای راست و ریست کردنش وقت لازم است... خلاصه که نهایت سعیتان را بکنید که از درگیری با خودِ خوددرگیرتان (اگر همانند بنده گاهی با شخصِ شخیص خودتان درگیر می شوید) پرهیز کنید تا این همه شلوغی شما را به جنون نکشاند!

پی نوشت: از آن وقت هایی است که خودم هم دقیقا نمی دانم چه می خواهم!

پی نوشت 2: نیاز به همفکری بیداد می کند و به طور دقیق و  در همین لحظه خواب "فا" احتمالا به پادشاه هفتم رسیده!

پی نوشت 3: این وسط طراحی مدل هم مصداق بارز ضرب المثل "قوزِ بالای قوز" است!