فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

کمتر حرف بزن دختر!

به خاطر نمایشگاه خیلی خوشحال بودم. یه جورایی نتیجه ی تلاشم بود. دلتنگ بودم مثل همیشه. چشم انتظار هم. فقط میخواستم حرف بزنیم. از چشماش فهمیدم یه چیزی سرجاش نیست اما "چیزی نیست" ش رو باور کردم. حالا خیلی غمگینم. یه موقعی فکر می‌کردم میتونم همه چیز رو هندل کنم. خوب باشم. تلاشم هم کردم. در حد توانم. ولی خب نشد. فکر می‌کردم کامل نه اما نزدیکشم. ولی نیستم. کاش اون دو تا بچه با اسم های ژاپنی شوخی نمی‌کردن  :)))) کاش دیگه حرف نزنم. راستش یادم نمیاد قبلا ها چطوری همه چیز رو پیش خودم نگه می‌داشتم. کاش بازم یاد بگیرم تو دلم نگه دارم که اینطوری بی انصافی نشه. من فقط میخواستم حرف بزنم همین.

پی نوشت: کاش یاد بگیری سکوت کنی دختر.

پی نوشت۲: دل شکستگی حتی با بستنی فرفری صورتی هم خوب نمیشه! 

شب نوشت...

چى بگم از شب؟ همون که تو میگى! چى رو نفس بکشم؟ همون که تو نفس میکشى! چى ببینم؟ همون که تو میبینى! کجا باشم؟ همون جا که تو هستى؛ تامام!

پى نوشت: یه بلاگ دیگه ساختم شبیه نامه هاى جودى مینویسم!

پى نوشت ٢: خوب شد ساختم  وگرنه خفه میشدم!

پى نوشت٣: امشب چهارمیشُ نوشتم :)

معجزه!

حالم شلوغه و دلم مى خواست حرف میزدم با اون که باید؛ چقدر معجزه میخوام :)

پى نوشت: ماها اونجایى گُم میشیم که رویاهامونُ گُم میکنیم!

این را من می دانم!

آدمی بدون عشق نمی‌تواند زندگی کند.

ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ...

ﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﺴﯽ ﺷﻨﻴﺪﻩ ‌ﺍﻡ

ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﯽ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ

ﺗﺎ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ،

در ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ

و ﺍﺯ ﻋﻤﺮﯼ ﻛﻪ ﺗﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ ،

ﻓﻬﻤﻴﺪﻩ ﺍﻡ...

ﻧﻪ!

ﺁﺩﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻛﻨﺪ...

#کلیدر #محمود_دولت_آبادی

پی نوشت: وقتی بیا ، که رد کردن ممکن نباشه! 

پی نوشت ٢: معلومه خیلی حرفام بالا گرفته نه؟! چند وقته نمی تونم بنویسم! چند وقته؟! یک ماه؟ بیشتر یا کمتر؟ !

شب نوشت...

می خواستم یه چیز بگم؛ پشیمون شدم! همیشه پشیمون میشم؛ دقیقا سرِ بزنگاه!

پی نوشت: پادشاه فصل ها پاییز!

پی نوشت٢: کل امروز بارونی بود، بارونی و سرد!

شب نوشت...

همیشه وقتی حرف زیاد دارم واسه گفتن ؛ زبونم بند میاد؛ بعد که یه کم می گذره؛ یه ثانیه، یه دقیقه، یه ساعت... همه شو قورت میدم؛ یه جا و درسته! بعد درست میشه همه چیز؛ الان  از همون وقتاست! یه دنیا حرف دارم ،زبونش نیست ولی...شایدم پایین نرفت این دفعه! کی می دونه؟! 

پی نوشت: نگذار عاشق تو این همه آشوب شود...سمتِ تو آمده ام حالِ دِلم خوب شود...

پی نوشت ٢: دلم تنگِ پاییزه، خیلی زیاد، شکر که مرداد هست وگرنه صبوری چه بهانه ای داشت؟! آخ اگر مرداد نبود!