ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
انتظار در هر حالتى سخت است... چه زمانى که منتظرِ یک اتفاق شگفت انگیز روزها را با یک مدادِ سیاه از صفحه ى تقویم خط بزنى... چه وقتى که منتظرِ تمام شدن یک کلاس کسل کننده و خلاص شدن از دستِ یک استاد کسل کننده تر باشى... چه موقعى که منتظرِ آماده شدنِ قرمه سبزى مامان ، بعد از یک روز شلوغ و احتمالا اعصاب خردکن روى مبل دو نفره ى جلوى تلوزیون خیره ى برنامه هاى بى معنى اش نشسته باشى ...چه وقتى مثل حالا ، انتظار صداىِ منشى مطب سونوگرافى را بِکِشى که خمِ زلفِ کَجَش بالاخره با قَمَر قَرین شود و تصمیم بگیرد بین مریض هاى یکى در میان، لیوانِ یک بار مصرف به دستِ ایستاده در مسیرِ آب سرد کُنِ با کلاسِ آبىِ روشن اسمت را بخواند و این قائله را تمام کند... انتظار در هر حالتى سخت است!
پى نوشت: دستم به نوشتن نمى رود این روزها... واژه ها توى مغزم بالا و پایین مى شوند و مقاومتِ اعجاب انگیزى دارند در مقابل جمله شدن!
پى نوشت ٢: باز هم پاییز و تهران و آلودگى و وارونگى!
پى نوشت٣: دلم سرما مى خواهد و آسمانِ سرخ...