فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

بامِ شهر!

رنگِ دنیا از بامِ شهر؛ خیالِ شب و از همون سالن هاى بزرگِ اُپِرا، سِن و چلچراغ و نور و انعکاس و ردیف ردیف صندلى اشرافى و پژواکِ پلک زدن چِلیست و کُرور کُرور آدم که گوشَن واسه یه کهکشان سکوت و چِشمَن واسه یه دنیا تاریکىِ غلیظ و همون یه باریکه نور و یه شاهکار هُنرىِ ثبت نشده تو تاریخى که از بالاى بالا دیده نشده و نمیشه و هواىِ حَلّالِ خستگى و صداى ناسازگار آکاردئون و وصله ناجورِ نفس هاى آهسته ى میلیون تا تماشاچىِ ظاهر بین و رویاىِ ساخته نساخته ى یه خَلوَتى که چُنینَش میانه آسمان آرزوست...

پى نوشت: ندارد!