فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فانوس نوشت!

سوگند به "قلم" و آنچه نویسد...

فیل نوشت...

داشت خبر مى خوند...

گفتم: بابا؟ آدما چرا انقدر زیادن؟

گفت: یعنی چی زیادن؟

گفتم: خیلین یعنى

گفت: خب باشن...

گفتم: همه جا هستن آخه... اصلا پاییز شده زیادتر شدن!

گفت: خب هستن دیگه...

گفتم: دوست دارم تنها باشم بین زرد و نارنجیا؛ شلوغى اذیت مى کنه؛ نمیشه نفس کشید؛صداى خِش خِشارو ؛ نمیشه شنید!

حواسش پرت خبرا بود... 

گفت: چى؟

گفتم : هیچى!

گفت: سیل اومده تایوان...ولى خسارت ندیدن زیاد...

گفتم: شلوغیا رو شسته فقط! خوش به حالشون...

گفت: چى؟

گفتم: هیچى...

پی نوشت: من و بابا و شب و پاییز!